رویا فروشی

  • ۶۴ بازدید
رویا فروشی

در تمام سیستم های انسانی رویا فروشی وجود داشته و دارد. حال چه اسم آن را داشتن رویا بگذاریم (Dr. Martin Luther King: I have a dream) چه امید به تعالی، در هر صورت فروش است همراه با حقه بازی و نیرنگ.

رویا مثل امید و مثل هر مفهوم مجردی (انتزاعی abstract) اصولا وجود خارجی ندارد و می تواند وجود داشته یا نداشته باشد چرا که مفهومی ذهنی هستند نه عینی. وقتی به شما امید می دهند، رویایی می فروشند، این فروشِ «هیچ» یا «همه چیز» است. پس تضمینی وجود ندارد که کمی از آن چیز به شما برسد. مثلا پدران انقلاب ها به هموطنان شان رویای آزادی، برابری و عدالت را فروخته اند. در کتاب قلعه حیوانات، خوک ها برابری را به بقیه حیوانات فروختند؛ رویا فروشی!

رویای داشتن شغل

برای استخدام به شرکتی می روید. شرکتی که رو به فروپاشی است. سرمایه در گردش اندکی دارد. با آورده مالی ناچیزی تاسیس شده است و با سرمایه نیروی انسانی کمی که برای همان سرمایه انسانی نیز ارزشی قائل نیست. بعد در زمان جذب نیرو به شما رویای شرکت و کاری آرمانی، رو به توسعه و خلاقانه فروخته می شود. پس چیزی که به دست شمایِ پرسنل می رسد تنها «دروغ» است.

 

می توانیم رویافروشی را به معنای توهین به شعور مخاطب و یا حقه بازی ظریف بدانیم اما من دقیقا به آن «دروغ گویی» می گویم.

رویای رفتن به بهشت

همه چیز درست خواهد شد (Everythings will be OK) یک دروغ است. شما هرچه می خواهید صدایش کنید. در طول زندگی ام هرگز ندیدم چیزی خود به خود درست شود. جالب این است که حتی ندیدم چیزی خود به خوب خراب شود. پس نه همه چیز درست می شود و نه خراب. این ماییم که فعل کردن را صرف می کنیم. چه باور  کنیم و چه نکنیم موضوع همین است. رویا (dream) به تمامی معنای واژه فقط رویاست. یک خوابِ شاید شیرین و شاید کابوس. من عادت ندارم به خواب ها اعتماد کنم. چرا که خواب ها بر طبق تحقیقات گسترده زیگموند فروید فقط افکار روزانه ماست که در شب حلول می کند.

پس واقعیت دقیقا در آن طرفِ رودخانه است. این طرف رویاست و رودخانه ی خشنِ زیستن بین رویا و واقعیت جاری است. آری می توانید به رویاها دست یازید اما باید ازین رودخانه ی سهمگین و دهشتناکِ زندگی عبور کنید. سالهاست می بینم طریقت ها، پدران روحانی، مدیران سازمان ها و والدینِ بی مسئولیت به اطرافیان شان رویای رسیدن به پردیس (Paradise)، بهشت (heavenوالهالا (Valhallaاتوپیا (Utopia) و کمون (Commune) می دهند. وعده! فقط و فقط وعده می دهند. در زبان قدرتمند پارسی ما می گوییم: «وعده ی سر خرمن!» و این وعده قرار است هرگز جامه عمل نپوشد. اصولا وعده و وعید داده می شود که کاری انجام نشود وگرنه خود آن کار انجام می شد و چه نیازی به امید واهی بود.

داشتن یک زندگی رویایی

فروش رویایِ زندگی دلچسب از طرف داماد به عروسِ زیبا. مگر داماد در آینده زیسته است که می داند در آینده زندگی خوبی خواهد داشت؟ اینکه من به شما رویای قبولی در یک دانشگاه رده بالا را بدهم به شرط آن که شما خودتان را زیر بار درس خواندن نابود کنید، این دیگر نه امید است نه رویا و نه به من مربوط است. این شمایید که آنقدر تلاش می کنید تا به مقصود برسید. پس اگر آهنگ آن کرده ایدکه هدفی را به دست بیاورید این رویای آن نیست. چرا که نیاز به برنامه و منابع دارید و نقشه راه. وگرنه محال است رسیدن به هدف.

فروشندگان رویا قدرت شگفت انگیزی در لاس زدن با واژگان دارند. به گونه ای آنها را می چرخانند که شاید شاعران نیز اینقدر بر واژگان مسلط نباشند. شگفت انگیز آنکه وقتی دست شان رو می شود و معلوم می گردد که خبری نیست و آن رویای شیرین جز سرابی بیش نبوده تخصص دیگری را پیش می کشند و آن تخصص «ابتذال واژگان» است. واژه ها را از معانی تهی می کنند و یا به کلی معنای واژه ها را آنگونه که مد نظر خودشان است تغییر می دهند. ازین رهگذر شما هرگز نمی توانید آن ها را محکوم کنید چرا که آنها مانند فروشندگان بیمه های تقلبی همیشه حرف پوچی برای گفتن دارند.

خاطرتان بماند که رویا فروشندگان، بازی کنندگان با واژه ها هستند و در نهایت کارشان به ابتذال واژگان می رسد. اگر این مهم را به خاطر بسپارید می توانید آنها را پیش از اینکه نابودتان کنند بشناسید. توصیه می کنم به درک شهودی پناه ببرید نه امید به آنچه که نیست.

 

نگارش: مهندس ارشد فرشید خیرآبادی

ویراستاری: تحریریه مجله زنان

تبلیغات در مجله زنان
پذیرش تبلیغات در مجله زنان